دو زاویه متضاد، یک سوال واحد
سعید رحمانی بنیانگذار و مدیرعامل سابق سرآوا در ابتدای صحبت خود در این ویدیو با طرح این سوال که چگونه در کشوری مانند ایران میتوان کارآفرینی کرد و مستقل ماند، گفت: «در این مدت از دو زاویه مختلف زیر سوال رفتیم که هر دوی آنها یک سوال واحد دارند. آن سوال این است که اصلا چه طور ممکن است که در کشوری همچون ایران بشود یک اکوسیستم یا شرکتهای متعدد استارتاپی برای توسعه اقتصاد دیجیتال ایجاد کرد و مستقل ماند؟»
رحمانی ادامه داد: «دو دیدگاه افراطی از داخل و خارج ایران در رابطه با شرکتها و برندهای موفق استارتاپی وجود دارد که هر دو به یک نتیجه میرسند و سیاهی مطلق ایجاد میکنند. در داخل میگویند اگر شرکتی موفق است، آن شرکت حتما وابسته به خارجیها و سرویسهای اطلاعاتی آنها است و از خارج نیز اینطور القا میکنند که آن برند متعلق به سپاه است یا با حاکمیت جمهوری اسلامی همکاری دارد.» به گفته او پاسخ دادن به این سوال خیلی مهم است.
ایران یک تافته جدابافته نبود
بنیانگذار شرکت سرآوا با اشاره به این دو نوع نگاه تصریح کرد: «واقعیت این است که این بخش از اقتصاد دیجیتال در ایران طوری شکل گرفت که مشابه شکلگیری همین اقتصاد در آمریکا، اروپا، آسیا، چین و نقاط دیگر دنیا بود و یک تافته جدابافته نیست.» رحمانی گفت: «در سال 1994 میلادی که برای راهاندازی استارتاپ خودم به آمریکا برگشتم، آمازون تازه کار خود را آغاز کرده بود و فقط کتاب میفروخت. آن زمان یک جنبش کارآفرینی در حوزه اینترنت در آمریکا در حال شکلگیری بود. سالهای زیادی نبود که اینترنت در دسترس عموم قرار گرفته بود و ایمیل پدیده تازهای به شمار میآمد.» رحمانی با مرور خاطرات خود از سالهای 1390 و 1391، دورانی که او به ایران بازگشته است، گفت: «آن زمان یکی از چهرههای محبوب و الگو برای بچههای ایران، استیو جابز موسس اپل بود. شرکتهایی همچون اپل و مایکروسافت توسط کارآفرینان یعنی استیو جابز و بیل گیتس شکل گرفتند.» مدیرعامل سابق سرآوا با تشریح اینکه شرکتهای استارتاپی در آن سالهای آمریکا در شرایطی تاسیس شدند که کمپانیهای بزرگ و سنتی همچون والمارت، آیبیام، اچپی و دهها نمونه دیگر وجود داشتند، گفت: «شرایطی که شرکتهای استارتاپی ایران طی آن در حال شکلگیری بودند، مشابه آنچه بود که پیشتر در آمریکا اتفاق افتاد؛ سالها بعد یا شاید دو دهه پس از آن. اگر آنجا سالهای 90 میلادی بود، اینجا سالهای نود ایرانی بود.»
به گفته سعید رحمانی شرکتهای استارتاپی ایرانی مانند مشابههای خود در اقصی نقاط دنیا توسط یک یا چند کارآفرین خلق شدهاند. «حمید و سعید محمدی و دیجیکالا. حسام و اشکان آرمندهی و کافهبازار و دیوار. مجید حسینینژاد برای علیبابا. نازنین دانشور برای تخفیفان. محسن ملایری برای آواتک. شایان شلیله برای اینتورک. هادی فرنود برای همفکر. حمیدرضا احمدی برای ایوند و دهها نام دیگر.» رحمانی معتقد است تقریبا تمامی استارتاپهایی که در ایران شکل گرفتند، موسسانی همچون استیو جابز، بیل گیتس و جف بزوس در سطح و اندازه خودشان داشتند. او گفت: «حمید و سعید محمدی وقتی دیجیکالا را راه انداختند، یکی از آن دو برادر ماشینش را فروخت و دیگری پولی را که برای مراسم ازدواجش پسانداز کرده بود، به عنوان سرمایه اولیه گذاشت. اینها همه خودجوش بودند. برادران شکوری وقتی کلوپ، آپارات و فیلیمو را راه انداختند، با کمترین و محدودترین منابع این کار را کردند. ولی با عشق و علاقه به ساختن. با این دیوانگی که میتوانند دنیا را تغییر بدهند و هیچ چیز نمیتواند در مقابلشان قرار بگیرد.»
به اعتقاد رحمانی این اتفاق مختص آمریکا یا ایران نبود. اسپاتیفای توسط دنیل اِک در سوئد راه افتاد، آویتو (پلتفرم نیازمندیهای آنلاین) در روسیه توسط یوناس و فیلیپ که هر دو سوئدی بودند تاسیس شد، یا الگرو توسط آرین بکر که مشابه ایبی (eBay) در لهستان بود. رحمانی تصریح کرد: «آرین بکر یکی از کسانی است که در شرکت نسپرس با او آشنا شدم و بعدتر یکی از سرمایهگذاران IIIC (سرمایهگذار اروپایی سرآوا) شد و تجارب خیلی ارزشمندی را به ایران منتقل کرد.» به بیان بنیانگذار سرآوا شرکتهای استارتاپی در اروپا نیز از سوی بخش خصوصی و به دست کارآفرینان شکل گرفتند، در شرایطی که هلدینگهای بزرگ دولتی و خصولتی در ایران وجود داشتند.
چه طور ممکن است ارزش دیجیکالا به میلیونها دلار رسیده باشد؟!
سعید رحمانی در ادامه صحبتهایش با بیان اینکه بخش دولتی تصور میکرد میتواند مشابه بخش خصوصی این نوع شرکتها را راه بیاندازد، گفت: «بخش دولتی فکر میکرد چون منابع دارد، پس میتواند! چون توانسته بودند برای مثال هلدینگ دارویی و مواد مصرفی یا هلدینگ عظیم نفت و گاز و پتروشیمی ایجاد کنند، پس حتما در راهاندازی شرکتهای استارتاپی هم موفق میشوند. بارها تلاش کردند، اما شکست خوردند. تقریبا استثنایی وجود ندارد.» او تصریح کرد: «برخورد حاکمیتی و دولتی به این مساله این گونه بود که کاری ندارد. ما خودمان پول خرج میکنیم و برندهای مقابل اینها را درست میکنیم و در طول زمان آنها را از بین میبریم. ادامه این استراتژی منجر به شکلگیری شرکتهایی مثل روبیکا، بایا و چندین پیامرسان شد. در بین سالهای 1393 و 1394 رقابت از داخل همراه با رقابت از خارج در مقابل استارتاپها قرار گرفت. همه این موارد در شرایطی بود که شرکتهای استارتاپی تازه داشتند ریشه پیدا میکردند. واقعیت این هست که هیچ کدام آنها نتوانستند کاری را بکنند که کارآفرینان ایرانی آن را با جان و دل انجام دادند. مثل کارآفرینان در کشورهای دیگر.» رحمانی تصریح کرد: بنیانگذارانی که با عشق و فدا کردن زندگیشان در پی ایجاد استارتاپ هستند، تفاوت اساسی با شرکتهای ایجاد شده توسط دولتها یا هلدینگها دارند.
به گفته سعید رحمانی اکوسیستم استارتاپی در حال شکل گرفتن و بزرگتر شدن بود؛ جشنواره وب و موبایل نیز هر سال بزرگتر میشد؛ رویداد همفکر شکل گرفت؛ مراسم یلدای کارآفرینی برگزار میشد و شرکتهای استارتاپی در حال رشد بودند و سرآوا نیز در کنار صندوقهای سرمایهگذاری دیگر در این فضا سرمایهگذاری میکرد. رحمانی در ادامه این بحث خود در ویدیو گفت: «چیزی که الان دارم میگویم را آن موقع از من سوال میکردند و من نمیدانستم چگونه به آنها توضیح بدهم. علیبابای چین توسط جک ما راه افتاد و نه دولت چین. تنسنت با برندهای معروفی همچون ویچت توسط پونی ما. فلیپکارت مشابه آمازون در هندوستان توسط ساشین و بینی بنزال. سوک در امارات توسط رونالدو مشحور و ترندیول توسط دمت متلو در ترکیه.» رحمانی با بیان اینکه ترندیول در روزهای آغازین خود از دیجیکالا کوچکتر بوده است، گفت: «سال 1391 ما به ترکیه رفتیم و با دمت ملاقات کردیم که شرکتاش در یک اتاق بود. آن موقع دیجیکالا از ترندیول بزرگتر بود. اما الان نگاه کنید که ترندیول اخیرا 16.5 میلیارد دلار ارزشگذاری شده است! فقط 1.5 میلیارد دلار از علیبابا و بیش از 2 میلیارد دلار از سافتبنک و شرکتهای سرمایهگذاری دیگر از امارات و قطر تاکنون جذب سرمایه کرده و الان به یکی از بزرگترین شرکتهای منطقه تبدیل شده است. این شرکتها در حقیقت تبدیل به دکاکورنهای منطقه ما شدهاند. یعنی ما الان در خاورمیانه دکاکورن [شرکت خصوصی با ارزش بیش از 10 میلیارد دلار] داریم، در صورتی که این نگرانی را در برخی گزارشهای شبکههای تلویزیونی شاهد هستیم که چه طور ممکن است دیجیکالا ارزشاش به 500 میلیون دلار رسیده باشد؟!»
رحمانی با تشریح اینکه سرآوا در سال 1396 اینگونه پیشبینی کرده بود که تا اواسط سال 1398 نخستین یونیکورنهای استارتاپی ایران، یعنی شرکتهای خصوصی که ارزششان به بیش از یک میلیارد دلار رسیده، وارد بازار بورس میشوند، گفت: «این اتفاق در حال رخ دادن بود، اما یکی از مسائل بازدارنده ترکیب سهامداریشان بود. میگویند چون سرآوا یا IIIC (سرمایهگذار اروپایی سرآوا) سهامدار این شرکتها هستند، پس نمیتوانند وارد بازار بورس بشوند!»
زیر رادار همه بودیم!
مدیرعامل سابق سرآوا سپس در بخش دیگری از صحبتهایش به تاریخچه شکلگیری اکوسیستم پرداخت. رحمانی با بیان اینکه تجربه او با کارآفرینان و شرکتهای استارتاپی ایران از اوایل دهه 90 خورشیدی آغاز شد، گفت: «وقتی که شروع به سرمایهگذاری روی این تیمها کردیم، بسیار کوچک بودند؛ 5 تا 10 یا نهایت 15 نفر. از داخل یا خارج ایران کسی علاقهای نداشت تا روی این تیمها سرمایهگذاری کند. میگفتند این کارها بچه بازی است، یا که میگفتند اینها فقط یک وبسایت است. تا آن زمان کسی روی آدمها در ایران سرمایهگذاری نکرده بود. همه به دنبال سرمایهگذاری روی کارخانه، ملک، طلا و موارد مشابه بودند. اگر طلا، دلار یا مسکن میخریدی و نگه میداشتی و چند سال بعد میفروختی، بازده بسیار بالایی داشت.»
سعید رحمانی با اشاره به این موضوع که در آغاز که در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد بود، کسی به فعالیتهای استارتاپی و سرآوا اهمیتی نمیداد، گفت: «آن سالها ما زیر رادار همه بودیم و کسی به سرمایهگذاری ما اهمیت نمیداد. در شرایطی به ایران بازگشتم که بالاترین سطح تحریمها شکل گرفته بود و اکثر شرکتها در حال تعطیل کردن و خروج از ایران بودند. سرمایهها داشت از ایران خارج میشد و استارتاپ راه انداختن ریسک بسیار بالایی داشت. برای همین سالهای اول کسی توجهی نمیکرد.»
رحمانی ضمن اشاره به گزارش نشریه اکونومیست از شرکتهای استارتاپی ایران که سال 1393 منتشر شد، گفت: «محققان اکونومیست دهها کشور مختلف را بررسی کردند و از هر کشور سه تا از با ارزشترین شرکتهای استارتاپیشان را اسم برده و یک ارزش تخمینی به آنها داده بودند. با تعجبی که برای خود من هم داشت، ایران هم جز این شرکتها بود و ما رتبه آخر نبودیم. مثلا رتبه چهل، پنجاه بودیم. دیجیکالا را اسم برده بودند و اگر اشتباه نکنم کافهبازار و بعد هم اینتورک. بعدتر آپارات را اضافه کردند. ولی وقتی گزارش منتشر شد ما هیچ اطلاعی نداشتیم و ارزشگذاری نیز توسط ما انجام نشده بود. دیجیکالا را 150 میلیون دلار ارزشگذاری کرده بودند.» مدیرعامل سابق سرآوا با بیان اینکه گزارش اکونومیست منجر به ایجاد یک جنبش و خودباوری در اکوسیستم استارتاپی ایران شد، بیان کرد: «خود اکونومیست با دیجیکالا تماس گرفت و گفت میخواهیم این مطلب را حذف کنیم، چون اصلا نمیدانیم آنجا چه خبر است، ولی به نظر میرسد یک مشکلی وجود دارد. با امضا کردن یک قرارداد محرمانگی صورتهای مالی چند سال گذشته دیجیکالا را به آنها دادیم. بعد از بررسی دوباره برگشتند و گفتند در حقیقت ارزش این شرکت نه 150، بلکه بیش از 200 میلیون دلار است.» رحمانی ادامه داد: «همه دست به دامن اکونومیست شدند که خواهش میکنیم این گزارش را تغییر ندهید و بالاتر نبرید. ولی شرکتهای ایرانی را هم حذف نکنید. این اولین بار بود که این سروصدا ایجاد شد و یک توجهی به این اقتصاد به وجود آمد.»
جذب سرمایه خارجی سرآوا منجر به افزایش تهدیدها شد!
رحمانی در بخش دیگری از صحبتهای خود در این ویدیو با اشاره به رقابت بخش دولتی و خصولتی با شرکتهای استارتاپی گفت: «از سوی این بخشها در آغاز این صحبت بود که اینها چیزی نیستند و خودمان راه میاندازیم و این بخش را میگیریم. اولین بار سال 1394 بود که این تفکرات تغییر کرد. ما سال 1393 اولین جذب سرمایه خارجی را رقم زدیم، ولی خیلی کوچک بود و شاید توجه زیادی جلب نکرد و به خاطر تحریمها نتوانستیم سرمایه جذب شده را وارد کنیم. اما وقتی جذب سرمایه خارجی بعدی را کردیم، شرایط شکل دیگری به خودش گرفت. اواخر سال 1394 مدت کوتاهی بعد از برجام بود که قرارداد را امضا کردیم و وقتی خبر آن سال 1395 پخش شد، بالاترین تهدیدهای امنیتی روی سرآوا و اکوسیستم شکل گرفت.» طبق گفته سعید رحمانی دروغپردازیهای شبنامه با اعلام خبر جذب سرمایه خارجی توسط سرآوا به اوج خود رسید و فشارها و تهدیدهای امنیتی روی این شرکت و رحمانی افزایش یافت. رحمانی افزود: «در مورد مسائل و آنچه بر من گذشت در موقعیت دیگری صحبت میکنم.»
بیش از 30 سال سفر برای یافتن گنج
رحمانی در ویدیوی خود بیان کرد مواردی که گفتم پاسخ به سوالی بود که چه طور در ایران اقتصاد دیجیتال و شرکتهای مستقل توسط کارآفرینان شکل گرفت. آنچه ما تجربه کردیم مشابه همانی بود که در آمریکا، اروپا، خاورمیانه، هندوستان و چین تجربه شد و ایران نیز از آن مجزا نبود.
به گفته مدیرعامل پیشین سرآوا، وقتی که او سال 1390 به عنوان عضوی از شرکت بینالمللی نسپرس در پی سرمایهگذاری در بخش استارتاپی ایران بوده است، به این موضوع آگاه بوده که این شرکتها با کمترین امکانات توسط کارآفرینان به وجود آمدهاند. رحمانی گفت: «وقتی که پس از 33 سال به ایران بازگشتم، یک ارایه در جشنواره وب داشتم که با الهام از داستان کیمیاگر بود. آنجا گفتم که من سی و سه سال سفر کردم و یاد گرفتم که آن گنج همین جا در ایران است، گنج کارآفرینان. گفتم حتما در میان شما کسانی خواهند بود که این استارتاپها را به وجود میآورند و لازم نیست ما دیگر انقدر جستجو کنیم و عاشق استیو جابز و جف بزوس و مارک زاکربرگ و امثال ایلان ماسک باشیم. کارآفرینی در اقتصاد دیجیتال را ما میتوانیم در ایران تجربه کنیم.»
«اکثریت» شرکتهای استارتاپی کماکان مستقل هستند
رحمانی به این نکته نیز اشاره کرد که بسیاری از استارتاپهای موفق در کشورهای دیگر هم وقتی بزرگ شدند، از سوی حاکمیت تحت فشار قرار گرفتند. این فشار در خیلی از نقاط مختلف دنیا از جمله چین و روسیه که الان میبینیم چگونه تحت فشار هستند، اتفاق افتاده است. «برای مثال موسس تلگرام مجبور شد از روسیه برود. یا نگرانیهایی برای جک ما در چین ایجاد شد. اینها هم واقعیتی از این جریان اقتصاد دیجیتال است که وقتی به سطحی میرسد، نگرانی و فشار برایش به وجود میآید.»
رحمانی با بیان اینکه این اقتصاد یک نوع خاصی است و با دیگر اقتصادها تفاوت دارد، گفت: «اگر این تفاوت را نبینیم و متوجه نشویم، نمیتوانیم پاسخ بدهیم که چرا شخصی مثل من الان میگوید هنوز اقتصاد دیجیتال ایران و اکثریت شرکتهای استارتاپی که توسط موسسانشان شکل گرفتند؛ من گفتم “اکثریت” و نه همه، کماکان مستقل هستند و تحت کنترل کارآفرینان خود قرار دارند. اگر واقعیت نبود من نمیگفتم و اگر این واقعیت تغییر کند هم خواهیم گفت. این شرایط کنونی است و اگر بگوییم اینها تحت کنترل هستند و در حال ارایه دادههای مردم به حاکمیت هستند، اشتباه است.»
از فیسبوک استفاده نمیکنم
سعید رحمانی با اشاره به اهمیت حفظ استقلال شرکتها و رعایت حریم خصوصی کاربران در اقصی نقاط دنیا گفت: «ما باید از موسسان شرکتهای استارتاپی بخواهیم که بالاترین تلاششان را در حفظ حریم شخصی کاربران انجام دهند. حفاظت از اطلاعات کاربران مثل هر کشور دیگری در ایران نیز قانون دارد و هر شخص و نهادی که اراده کند، نباید به این دادهها دسترسی داشته باشد.» به گفته رحمانی این موارد باید طبق قوانین و مقررات کشور همچون آنچه در آمریکا یا اروپا رخ میدهد، کنترل بشود. موسس سرآوا در ادامه صحبت خود افزود: «حفظ حریم اطلاعات شخصی کاربران فقط در مواجه با سازمانهای امنیتی و غیره نیست. بلکه یک مسوولیت داخلی شرکتها هم هست که برای چه مقاصدی از دادههای کاربران استفاده میکنند.» رحمانی با بیان اینکه از فیسبوک استفاده نمیکند، گفت: «من شخصا از سال 2010 از فیسبوک استفاده نکردهام، نه به این دلیل که فیلتر بود یا کسی به من گفته باشد استفاده نکن، بلکه احساس میکردم این شرکت از اطلاعات کاربرانش به صورت نادرست استفاده میکند و میدانستم در قوانین حاکم در آمریکا و حتی اروپا در آن زمان هیچگونه قواعدی برای نحوه کنترل و سازماندهی در رابطه با استفاده از اطلاعات کاربران در فضای مجازی وجود ندارد. در واقع این موضوع در کنترل شرکتهای تکنولوژی و موسسان آنها بود، از جمله زاکربرگ که استراتژی خاصی را در فیسبوک پیادهسازی کرده بود. سالها طول کشید تا گزارشهایی بیرون آمد و اثرات منفی این سواستفادهها در مسائل سیاسی و اجتماعی کشورهای مختلف عیان شد.»
پلتفرمها باید مستقل بمانند
رحمانی با تشبیه مسوولیت حفاظت از دادههای کاربران به یک مسوولیت اجتماعی برای شرکتها و موسسان آنها افزود: «این مسوولیت اجتماعی فقط به دولتها و قوانین حاکم بازنمیگردد. این یک مسوولیت اجتماعی برای شرکتها است که خود موسسان و فرهنگ سازمانی شرکت نیز تاثیر زیادی روی آن دارد. برای مثال از موقعی که ایلان ماسک به توییتر آمده حدود 70 تا 80 درصد کارمندان این شرکت را ترک کردهاند و حجم بات و اکانتهای غیرواقعی چندین برابر شده است. این سیاستها بحثهای مهمی در آمریکا، اروپا و کشورهای دیگر است. مسوولیت موسسان این شرکتها هیچوقت کنار نمیرود و آنها باید به حفظ حریم اطلاعات کاربران و اینکه چگونه از دادهها استفاده میکنند پایبند باشند.»
سعید رحمانی در بخش دیگری از حرفهای خود در این ویدیو افزود: «پلتفرمها باید مستقل بمانند. این موضوع خیلی مهم است. دادههای مردم در پلتفرمها باید به نفع خود مردم و کاربران استفاده بشود، نه اینکه [از آنها] سواستفاده شود.» رحمانی با اشاره به صحبتهای خود که تجربه کارآفرینی استارتاپی در ایران مشابه کشورهای دیگر بود، تصریح کرد: «در ایران نیز همین اتفاق افتاد. حالا ما اگر بخواهیم داستان واقعی را باور کنیم، آن وقت ذهنیتمان نسبت به این موسسان و این شرکتها عملا تغییر میکند.»
او در ادامه افزود: «واقعیت این است که سرآوا و برخی دیگر از شرکتهای استارتاپی ایرانی تاکنون توانستهاند مستقل باقی بمانند و ادامه فعالیت بدهند. این جوانها و شرکتها بخشی از اقتصاد کشورمان و شمعی هستند که باید در دل ما روشن بمانند. دروغپردازی و روایتهای نادرست و غیرواقعی درست کردن برای این بخش اقتصادی و کارآفرینان جوان، کار درستی نیست. ادامه فعالیت اقتصادی مستقل این بخش میتواند آیندهساز ایران باشد.»
سعید رحمانی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: «من امیدوار هستم که با هم بتوانیم این شرایط بحرانی را سپری کنیم. تنها راه این است که یک همبستگی بین ما وجود داشته باشد. یک قبیله کوچک هستیم که همدیگر را میشناسیم و به هم اعتماد داریم. اگر از این افراد و شرکتها شناخت داریم، چه در داخل یا خارج ایران هستیم، چه بخشی از کارآفرینانی هستیم که به خاطر فشارهای مختلف از ایران خارج شدهایم، چه آنهایی هستیم که در ایران ماندیم و هنوز داریم میسازیم و مبارزه میکنیم، از همدیگر حمایت کنیم. این حمایت و پشت هم بودن، تنها راهی است که ما میتوانیم این بخش را مستقل نگه داریم.» رحمانی سپس افزود: «اینکه بگوییم استارتاپهایی مثل دیجیکالا، کافهبازار یا علیبابا و امثالهم حاکمیتی هستند، بیاساس است. تن به این دروغپردازیها ندهیم و واقعیتها را هم بشناسیم. سعی کنیم شمعی که در دل ما روشن است را روشن نگاه داریم. امیدوارم با شکستن سکوتام و صحبتهایی که کردم تاثیر کوچکی در روشن شدن واقعیتها و روایت واقعی و حقیقی که در ده سال گذشته اتفاق افتاده، داشته باشم.»
نوشته سعید رحمانی، بنیانگذار سرآوا سکوت خود را شکست اولین بار در هفتهنامه شنبه. پدیدار شد.
آخرین دیدگاهها