بدهی فنی را جدی بگیریم!
هرچند در سالهای گذشته در اهمیت بدهیهای فنی (technical debt) بهکرات نوشته و صحبت شدهاست ولی از آنجایی که ریشه و دلیل اصلی بدهیهای فنی بیشتر به فرهنگ و آموزش رفتاری تیم فنی و حتی مدیران مرتبط است، تمرین و پایش مستمر، در کنار آموختن موضوعات فنی لازم به نظر میرسد و الزاما با یادگیری نکات فنی برطرف نمیشود.
شاید عبارت بدهی فنی را بیشتر در حوزه نرمافزاری ببینیم ولی آثار تفکراتی که منجر به پیدایش بدهی فنی میشود، در جایجای زندگی ما ایرانیان دیده میشود، از زمانی که بدون دانستن کاربرد علوم و دروس، درک کاربرد آنها را به پس از کنکور و امتحانات موکول کردیم، تا وقتی خودرو نو خریداری کردیم و با نواقص و ایرادات رها شده در مراحل طراحی و تولید روبهرو شدیم، تا جادهای که پس از احداث و افتتاح تا مدتها بدون علائم ایمنی و سایر ملزومات رها میشود، تا تصمیمات کلان کشور که بدون در نظر گرفتن عواقب و استثناهای مرتب آن فقط برای گذر از وضع بحران گرفته میشود و بعدها در مورد چالشهای ناشی از آن مجددا تصمیماتی با همان رویکرد ضمیمه تصمیم قبل میشود.
پس برای ما که به طور روزانه در جنبههای مختلف زندگی با چنین رویکردی روبهرو هستیم، تله بدهی فنی محتملتر و پرهیز از آن کمی دشوارتر است. اگر با این مفهوم آشنایی ندارید یا در حد تعریف اولیه مطالعه داشتید، پیشنهاد میکنم به مطالب و راهکارهایی که به علل و عوارض و روشهای پیشگیری یا تکنیکهای برطرفکردن آن میپردازند رجوع کنید، چراکه با وجود اهمیت بالایی که دارد در دامنه این مطلب نیست.
همین بدهی فنی بسیاری از توسعههای کسبوکاری و ایجاد برگبرنده در فضای رقابتی را تحتالشعاع خود قرار میدهد و کم نیستند کسبوکارهایی که پس از عرضه محصول و خدمت، درست زمانی که کاربر نهایی منتظر قابلیت جدید است، تا مدتها درگیر این بدهیها هستند و همین موضوع، از علل نارضایتی تیم توسعه و حتی ترک تیم به شمار میرود، هرچند همین تیم توسعه از مسببان پیدایش این بدهیها بودهاند، ولی مدیریتنشدن بدهیهای فنی مسئولیتی است که متوجه هدایتکننده تیم و استارتاپ است.
تله ماجراجویی و سکون!
همانقدر که ماجراجوییهای فنی و تکنولوژیک بدون بهرهمندی از بضاعت فنی و تجربه و دانش تصمیمگیری خطرناک است، سکون و چسبندگی به ابزارها و روشهای قدیمی که از گردونه صنعت خارج شدهاند، میتواند آسیبی جدی در نظر گرفته شود. تکرار این موضوع که بسیاری از آسیبهای فضای استارتاپی ناشی از طرز فکر و سبک زندگی ماست، نشاندهنده عمق این تأثیرات است.
بارها عباراتی در دهان مدیران برای برههای چرخیده که حتی درک اولیه صحیحی از آن نداشتند، ولی تأثیرات عمیقی بر شرایط کشور گذاشته، همین رفتار را در مدیران تیمهای فنی نیز بارها دیدهایم، بدون اینکه ملزومات مایکروسرویس را بدانند وقت و سرمایه سازمان را صرف چیزی کردهاند که نه دانش طراحی آن را داشتهاند نه زیرساخت بهرهبرداری از آن را. یا فلان زبان برنامهنویسی یا فریمورک که تنها چند تمجید کیفی و نه کمی از آن در توییتر یا یک بلاگ خواندهاند را به سرنوشت محصول گره میزنند. نقطه مقابل آن هم صادق است، مدیر تیم دانش خود را روزآمد نکرده و هنوز روشی را توصیه میکند که مربوط به دوره پیش از پیدایش تارهای سپید لابهلای موهایش و دورانی است که سودای تغییر جهان را داشته! خلاصه اینکه یادگیری صحیح و عمیق را بیاموزیم و سپس به طور مداوم یاد بگیریم و بهروز بمانیم و از چیزی که «بلدیم» در توسعه استفاده کنیم.
مطلب پیشنهادی: چرا باید فرهنگ سازمانی را جدی بگیریم؟
این یادداشت بخش دوم از بررسی آسیبهای فنی رایج در اکوسیستم استارتاپی ایران است و همانطور که در مطالب پیشین به دفعات یادآور شدم، این موارد تجربیات شخصی از تعامل و همکاری با استارتاپهای مختلف است. در این یادداشت به موضوع تقلید فنی خواهم پرداخت. بهخوبی میدانیم در سطح بینالمللی کسبوکارها با کمبود نیروی متخصص روبهرو هستند، این موضوع در ایران پررنگتر است، خصوصا در سالهای گذشته و موج مهاجرت متخصصان این موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
حال با استارتاپهایی روبهرو هستیم که اغلب آنها در گذشته از افراد متخصصتری برای پوزیشنهای همسان بهره میبردند؛ افرادی که به نوعی مؤلف یا دستکم محقق بودند ولی با کاهش روزافزون افراد متخصص واقعی و خلأ تعاملات بینالمللی، استارتاپها مجبور شدند تا از افراد مقلد برای پر کردن پوزیشنهای خود استفاده کنند. این افراد برای حصول اطمینان از کیفیت تصمیمات خود ناچار به تقلید از نمونههای مشابه ایرانی و خارجی هستند، چراکه فاقد تجربه و دانش کافیاند و از طرف دیگر شرایط استارتاپها برای تربیت نیروی انسانی متخصص، تحت نظر و راهبری افراد باتجربه کمتر فراهم میشود. حتی دو استارتاپ با موضوع فعالیت یکسان و جامعه هدف مشابه، الزاما از یک روش فنی برای پیادهسازی ایده و محصول خود نباید بهره ببرند. مسئله جدی مقلدین فنی، آسیبهایی است که به لحاظ زمانی و نیروی انسانی و نهایتا به تبع آنها به صورت ریالی به کسبوکار وارد میشود.
بسیاری از این افراد، اگر تنها به چند متری خودشان نگاهی بیندازند و متخصصانی که در دسترس دارند را ملاک تصمیمگیری قرار دهند، جلو تصمیمات اشتباه بزرگی گرفته خواهد شد، ولی به جای این چند متر، نگاهشان به ۱۲هزار کیلومتر آن طرفتر و سیلیکونولی است که فلان استارتاپ با بازار بینالمللی و دسترسی به انواع منابع نرمافزاری، سختافزاری، متخصصان و سرویسهای ابری، از چه روش یا ابزاری برای پیادهسازی استفاده کرده است یا استارتاپهای داخلی که تبدیل به سازمانهای بزرگ و سودآور را که از چند ده یا چند صد نیروی متخصص و تجربه عبور از ابزارها و روشهای کوچک بهرهمند هستند، الگوی مطلق قرار میدهند و سعی میکنند نعل به نعل روشهایی را که مستلزم طیکردن گامهای مقدماتی است، تکرار کنند.
طی چند سال گذشته، زبانها و ابزارها و روشهای توسعه نرمافزار، که در استارتاپهای رشد یافته اکوسیستم ایران که شاید استفاده از عبارت استارتاپ امروز دیگر عنوان دقیق و صحیحی برای آنها نباشد، در تعداد زیادی از استارتاپهای کوچک و متوسط که بعضا حتی به مرحله اولیه ورود به بازار نرسیده بودند، به عاملی برای شکست یا هدررفت منابع تبدیل شد. دلیل آن را در تقلید کورکورانه و عدم واقعبینی میتوان یافت و به بیان عامیانه از مرغی و انجیر و نوک کج یاد کرد!
برای آسیب بعدی که به آن میپردازم، عبارت «محدودیتی که منجر به آسیب میشود» منصفانهتر به نظر میرسد، چراکه در تمامی موارد پیشین، خاستگاه اصلی آسیب از درون استارتاپ بود ولی در این مورد، محدودیت بیرونی است که منجر به پیدایش آسیب شده است. عدم دسترسی به سرویسهایی که در سایر اکوسیستمها بهراحتی در دسترس است یکی از آسیبهای جدی اکوسیستم استارتاپی ایران است. استارتاپی که در اندونزی یا مکزیک یا سوئد راهاندازی میشود، برای تحقق ایدههای خود به منابع متعددی اعم از مشاوره شرکتی در آلمان یا متخصصی در استرالیا یا سرویس ابری شرکتی در آمریکا دسترسی دارد، درحالیکه از نگاه بخش بزرگی از اکوسیستم ایران، عدم دسترسی هزینه و فرصتی غیرقابل جبران است، از نگاه طیف وسیعی از تصمیمگیران، بازاری برای به اصطلاح کارآفرینی به واسطه پیادهسازی بدوی سرویسهای قبلا ارائه شده، تحت عنوان بومی یا ملی است.
حداقل با چندین مورد استارتاپ ایرانی از نزدیک تعامل داشتم که به دلیل عدم دسترسی به سرویسهای پردازش تصویر، یادگیری ماشین یا هوش مصنوعی مقرونبهصرفه و کارآمدی که در جهان تنها با چند کلیک قابل دسترس است، ماهها درگیر اختراع مجدد چرخ، یا تقسیم تمرکز بین تولید محصول و ایجاد زیرساخت بودند، درحالیکه اگر دسترسی به چنین سرویسهایی داشتند، تمرکز اصلی آنها بر توسعه ایده و محصول بود و به حواشی کمتری مبتلا میشدند.
نوشته از منظر فنی اولین بار در هفتهنامه شنبه. پدیدار شد.